خستم واقعا ازدست یسری کاراشون . شوهرمم توبد وضعیته ازیه طرف من ازطرفی خانوادش بهش فشارمیارن. باخاهرش قطعیم. ولی بازهم با کارهایی میکنن میخان لج منودربیارن
۲منم مجبورم به شوهرم فشاربیارم حالیشون نیست که قطع ارتباطیم حالیشون نیس من ناراحتم . بازهم کرم میریزن
نظر بدم یا میخوای ناراحت بشی؟
آخه بعضیا فقط میخوان طبق میل خودشون نظر بدی وگرنه ناراحت میشن
نظر بدیدد خیلی ناراحتم. موندم توموقعیت بد. بی وجدان بی منطقم نیستم. ولی واقعا اذیتم کردن اونا شوهررمم میدونه وگرنه درتباطو قطع نمیکرد. حالاخودشون نمیان بچشونو میفرستن . کارایی میکته ک لج من دربیاد
کمی صبور باش..احساس میکنم خیلی زود جوش هستید..کمی هم به همسرت حق بده..قطعا نمیشه به طور کامل رابطه شو قطع کنه..بلاخره خانواده شن..بنظرم که اشتباه محض قطع رابطه..مخصوصا با پدر مادرش..قطعا زندگی خوبی نخواهید داشت..چون اگه خدارو قبول داری خدا گفته حتی اگه پدر مادر بدترین بودن نباید بی حرمتی کنید..بنظرم خیلی خیلی بهتر بود رابطه تونو کمرنگ کنید مثلا چند ماه یکبتر برید سر بزنید و تو این سر زدنها رابطه تون با همسرتون عالی باشه
حالا که اینطوری شده بنظرم خیلی غر نزن..و با آرامش مشکلت و حل کن..نذار همسرت ازت خسته بشه
ببین اره زودجوشم چون خیلی آزار دادن. همسرمم میدونه. پددومادر ش که نه قطع نیستیم . باخواهرش قطعیم. ولی مرتب کرماشون هست . بچش رومخه خودشونم نمیام بچهه میاد . مرتب دستورمیده ک شوهرم باید انجامش بده. چون پدرمادرش ناراحت نیشن.منن بخاطر داستانی که با تواهرش دارم نمیخام کارای بچشو انجام بده
بخاطر حرفاشون کلی ازشون کینه دادم .الان حتی کینه به بچشونم دارم. انقدر ناراحتم
واقعا دنبال روانشناسم ک گمک کنه چون واقعا ازتوانم خارج شده
عزیزم من روانشناس نیستم ولی رشته م روانشناسی بوده
و بخاطر رشته م خیلی کلاس روانشناسی رفتم
بنظرم روشت و تغییر بده
اول از همه که خودتو آروم کن...الان خیلی پریشونی
اینجوری نمیتونی تصمیم درست بگیری
پیش مشاوره م میری حتما خوبشو پیدا کن چون ۸۰درصدشون بدرد نمیخورن
مشاوره تلفنی رایگانه رو بزنگ فعلا صحبت کن تا کمی آروم بشی..خیلی خودتو نابود کردی
مشکل خودتو و خواهرشوهرت و اصلا به بچه ش ربط نده
اونو یه آدم مستقل ببین
میشه بپرسم چکار میکنه که انقدر به همت ریخته؟
افسرده نیستی حتمن برو روانشناس
ببین ا۱لا کار های پدرمادرش انقدر لزار دهنده بوده ومتاسفانه من جای اینکه برم بگم حداقل خودمو خالی کنم نکردم. هی جمع شد جمع شد یجا دیگه ریختم بیرون که دیگه جمع کردنش الان سخته. بچش که کاری نکرده من میدونم بخاطر کبنه هام دلم نمیخاد شوهرم حتی ی مداد واسا بچه خاهرش بخره تااین حد ناراحتم ولی توموقعیتی قرارگرفت ک مجبور شد ی خریدی بکنه برای اون بچع. یا مجبور شد یبار ببره برسوندش بااینکه ارتباطمون باخاهرش قطعه ولی مجبور شدیم ببریمش تادرخونه البته بازم خاهرشو اینارو ندیدم ولی همینکه تادر خونشون بردیم ویکاری واسه خاهرش انجام شد من بهم ریختم
واینکه الان این احساس من بدترم شده بیشتر از خواهرش بدم اومده یعنی این کارها داره حس منو بدترم میکنه . دیگه کار ب لج لجبازی کشیده
بنظرم کامل جشم هاتو رو نقاط قوت و مثبت شوهرت و زندگیت بستی و منتظر کوچکترین مشکلی که روش مانور بدی و ذهنت و نابود کنی
به این فک کن که همسرت بخاطر تو رابطه شو با خواهرش کات کرده و خای نیت این کارو که چیزی بخره یا برسونشو نداشته و میگی که پیش اومده..چس درکش کن
و ناراحتی رو تو ارامش بروز بده..مثلا بگو خیلی حال دلم بد شد وقتی رسوندیمش..
بنظرم که خیلی نرو تو نخ خواهر شوهرت...رو زندگی خودت تمرکز کن
این حجم از کینه اصلا خوب نیست...حال خودتو بد میکنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
