همه چی بستگی به روحیات ادم دار
با اصرار خودش رفتم خواستگاریش
یعنی من میگفتم شرایطش ندارم
اون میگفت اشکال تدار بیا
اما اون کارمند شد و دیدم یهو عوض شد و کلا عوض شد و همه چی بهم زد
اولش خیلی ناراحت بودم
بعدش ازش به عنوان موتوری استفاده کردم برا اراده م
خیلی بهم برخورد که بحاطر عشق خودش کار نداشتم و باعث شد تلاش کنم
خدا رو شکر الان اون باید حسزت من بخور
و من تف هم نمیکنم تو صورتش دیگه