یه دستبنددخترونه خریده بودم که روش یه عالمه نگین کاری بودجنسشم چطور بگم حالت فلزی بود مانند بود خیلی دوستش داشتم منو جو گرفته بود دادم به دوستم لطفا سرزنشمم نکنین اونم شیشه عطرش که آخراش بود رو داد بهم یعنی یک چهارم از عطره مونده بود فکر نمیکردم اخلاقش عوض بشه و منو مسخره کنه
مامانم عاشق اون دستبندم بود چون خودش برام خریده بود و به دستم می اومد و از کجا که از اون دوستمم متنفره و راضی نیس باهش بگردم
اونم نرمال نیست به تازگی خیلی عوض شده میترسم بهش بگم دستبندمو بیار بیاد و بخاطر همون آبرو ریزی کنه شما بودین قیدشو میزدین و فکر آبروتون بودین