بچه ها دیشب گفتم ک از روز قربونی منتظر بودم پدرشوهرم جگرو بپزه دعوت کنه هوس داشتم خب اما دیشب سر شب اونجا بودم دیدم ب زنش نیگه یه تیکه جگرم بده اینا ببرن واسه خودشون بپزن بعد گف حالا از اون پختشم بموتهرمیدیم بهشون من نمیدونستم جگرو پختن متوجه ننظورشون نشدم چون شوهرم و برادرشوهرم قهر بودن اونارو دیشب دعوت کرده بودن مارو ن منم دیدم خاستم برم خونم همچین تعارف نزدن مث همیشه ک وایسا بعد اومدم خونه خودم متوجه شدم برادرشوهرمو دعوت کردن بعدش ک شوهرم رسیده ته مونده جگرشونو گرفته جلو شوهرم گفته این کاسه ام برا شما شوهرمم گفت من نمیخام
حالا میخام گوشتاییم ک داده پس بفرستم انگار منو شوهرمو مستحق میبینن