رفتیم خونه بابام دیروز هیچی ک جلومون نذاشت هیچ تازه میگفت واسه چی اومدین...
اخه دیروز پریروزشم شوهرم ی سر زده بود خونه بابام اینا بابام میگفت مگه کار و زندگی نداری هر روز اینجایی حالا شوهر من مسیرش خورده بود رفته بود اونجا
مامانمم فوت شده....
یعنی ن میوه ای ن چایی چیزی ک نمیذاره اگه بریم خونشم باید ی چیزی بهمون بگه
منم باردارم شوهرم رید تو اعصابم دیروز...
حالا مامان و بابای خودش این همه چی میگن ها ب ادم ولی بابای من چیزی بگه باید برینه تو اعصاب من... تو ک میدی اخلاق بابامبده غلط میکنی مننیستم تنهایی هم پا میشی میری خونش....