من ی خیاط ب دختر خالم معرفی کردم همون اولم خیاط گفت من فک کردم مال فلانی و گرنه قبول نمیکردم و منم بهش گفتم این خیاط لباس دیر میدوزه آقا گذشت و این قرار بود عید پیراهناشو تحویل بده و چن تاشو دوخت دو تاش موند بعد من از خیلی قبلتر از دختر خالم ب خانوم خیاط گفتم ک پیراهن میارم واسه بدوز اوکی داد بود من پیراهن بردم و زودتر از اون دوتای دخترخالم دوخت و بازم منو حدود پونزده روز از تاریخی ک داده بود دیرتر دوخت و گفت ب کسی نگو ب پیراهنتو دوختم حالا این دختر خاله من هی پیگیر این بود ک پیراهن منو دوخت یا ن