انقد شنیدم دارم دیوونه میشم وسواس فکریم دارم از ترس روزا در رو از داخل قفل میکنم نمیذارم همسرم با پسرم تنها جایی برن حتما خودم باید کنار بچم باشم بخدا دیگه گریم میگیره گاهی همش نگرانم نکنه خدایی نکرده بچمو ببرن من طاقت ندارم خدایا هیچکسو با بچش امتحان نکن😭😭😭😭
من دیوونه شدم یا واقعا حق دارم نگران باشم؟
ازهرچی بترسی سرت میاد
بیخیال
توکل به خدا کن.
از بچتون هم‌مراقبت کن.
دیگه بقیه اش رو بسپار به خدا.
خدا مهربانتره
نگران باش ولی ارامش داشته باش
سلام
نگرانی بیش از حد خودتان را اذیت خواهد کرد.
ولی این از مسئولیت پذیری شما حکایت دارد.
خیلی حساسیت نشان ندهید ولی چشمتان بروی فرزندتان باشد.
ببین عدم امنیت همیشه بوده و هست ، پس حتما باید محتاط و حواس جمع بود ولی نباید سخت گرفت و زندگی رو به کام خودت و عزیزانت تلخ کرد
حق داری نگران باشی
ولی این حجم وسواس فکری خیلی زیاد و مخربه
علاوه ب خودت داره اطرافیان و مخصوصا پسرتو اذیت میکنه
از لحاظ روحی روانی خیلی روش اثر منفی میزاره
شاید الان نفهمی ولی تو طولانی مدت اثرشو میزاره
یکی مثل خودم پیداشد فکر میکردم تنهام.
بچه ها بستنی خواستن شب بود پسرمون بابا میگفت دوسالشه که یعنی منم ببر.خواست ببرتش اما نذاشتم گفتم شبه گرگا تو خیابون ریختن.شوهرم روهم نمیدارم بره اما دیگه مجبوره بره
من دیروز پسرم با باباش رفت خرید نه از توی حیاط نه تو راه پله صداش نیومدیعنی یه لحظه وحشت کردم داد زدم پسرمو صدا کردم گفت مامان دارم کفشامو در میارم
چهارسال و نیمشه
واقعا ترسیدم گفتم نکنه شوهرم زودتر رفته خرید یادش رفته بچه رو ببره
یعنی تو اون یه لحظه هزار و یک فکر تلخ و بد اومد تو ذهنم
خدایا حافظ همه بچه ها باش واقعا خدا به داد دل والدینی برسه که عزیزشون رو گم میکنند یا میدزدن و....
