بخاطر همه ندونم کاریاش پسر عممه بخاطر پدرم نبود تا حالا ازش جدا شده بودم
هم از خودش متنفزم هم از خانوادش
آخه ما تهران زندگی میکنیم ولی پدر و مادرم اینا شهرستان
منم چون هوا گرم بود اومدم اینجا ماشین باباش زنجان خراب شده بود بعد اینم شرکتش اجازه نمیده همش مرخصی بگیره
زنگ زدن به این بیا ما اینجا گیر کردیم انگار شوهرم امداد خودروعه
حالا کاری ندارم پولمون رو خوردن وام ازدواجمون رو دادیم بهشون رفتن ماشین خریدن تا یه ماه پیش هم قسطشو ما دادیمو یه قرون بهمون ندادن
هستین بگم
دوستاتونم تگ کنید بزارید نظراتشون رو بگن