روهرچی حساسیت نشون میده خونمون جایی یه شهردگ بود خانوادم توغریبی ودوری نمیتونستن طاقت بیارن برگشتیم شهرخودمون....منو داداشم اومدم دنبال خونه ک تمیزش کنیم خانوادم خونه روبیارن نامزدم عصبی شد گف شدی برده اوناهرچی بگن میگی چشم هرکاری باشه میکنی بدم میاد نمیتونی تصمیم بگیری براخودت این همه راهو باداداش ۱۷سالت اومدی شمابزرگترندارین فردام خانوادت توزندگی منم دخالت میکنن شایدمن بخام ترکیه زندگی کنم باهات خانوادت نمیزارن بیای دیشبم گف بروبخاب حق نداری چت کنی فقدمیخابی خسته ی اذیت شدی امروز همش دنبال کارخونه بودی خابم نبردقهر کرد گف من براخودت میگم خستع ی اذیت شدی ازبس توگوشیم هستی چشات اذیت شدن خلاصه نخابیدم قهرکرد دوسشدارم خیلی امانمیدونم چطور توجیه ش کنم فکرش غلطع
قشنگ میفهممت من با دوست پسرم این مشکل رو دارم جدیدا هم رو به روی خونه مون خونه گرفته ذله م کرده روانی شدم از دستش
این رفتارایی که نامزدت به تو داره
من به نامزدم دارم
دست خودم نیست
نمیدونم چیکار کنم
حرفاش منطقیه طبق اینایی ک‌گفتی
خوب چاره چیه؟
وقتی حضور مادر پدرت اونجاضروریه یکی باید باشه که اینور خونه رو اماده وسایل کنه
عقد کردی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
