2752
2734
عنوان

ماجرای من و دوستام

212 بازدید | 21 پست

میدونید من مثل خیلی از دخترا نیستم که بگم من ۴ تا دوست دارم و خیلی باهم صمیمی هستیم و هر روز میریم بیرون 

نه من اصلا این طوری نیستم . من تازه ۳ ساله با دوستام آشنا شدم روزی که با هم دوست شدیم توی آزمایشگاه مدرسه سال هشتم بودیم دور ین میز نشسته بودیم و هر کسی به یه چیزی فکر میکرد که یهو مهرسا (یکی از دوستام) گفتش که بیاین جرعت و حقیقت بازی کنیم و از اون جا دوستی ما شروع شد میدونید من ادمین که مثلا به روز با یه نفر صحبت میکنم و خوش میگذرونم ولی اگه روز بعد طرف نیومد طرفم یعنی از من خوشش نیومده و نمی‌خواد با من دوست باشه و رابطه ما کلا قطع میشه روز بعد که با دوستام آشنا شدم مهرسا صدام زد کن با هم بریم توی حیاط توی اون سال من زیاد رابطه صمیمی باهاشون بر قرار نکردم ولی سال نهم رابطه من خیلی صمیمی تر شد و مثل هر بچه پیکه ای با صمیمی نرین دوستم اسم انتخاب کردیم من شدم هارلی و مهرسا شد جوکر توی اکیپ ما دو تا فاطی بود و یه نیلو فاطی اولی میشد فاطی کوچیکه ( بیشتر از فاطی بزرگم دوسش دارم) و بعدی هم که خودتون میدونید قبل از این که من بشم هارلی مهرسا با فاطی بزرگه رابطه خوبی داشتن مهرسا مثل پسر بود و فاطی دختر  بعد از اون به قول خود مهرسا فهمید که فاطی اون کسی که دلش میخواد نیست و کسی که بهش اهمیت میده و اون واقعا دوسش داره منم و اومد طرف من از اون جا بود که فاطی بزرگه شروع کرد به هر دفعه بهانه آوردن اعصاب خورد کردن از یه طرف دیگه هم یه دختر دیگه بود که همش با مهرسا بود و من و نیلو فاطی کوچیکه باهاش به شدت مشکل داشتیم وسط های سال دختره مریض شد و هر وقت ناراحت و عصبی میشد سرش درد می‌گرفت جیغ میزد به حدی رسیده بود که همیشه مهرسا رو می‌بردن دفتر چون بیشتر مواقع وقت هابی بود که با مهرسا به دو راهی یا بحث های دیگه میخورد و کل سال نهم ما شده بود جنگ و دعوا یعنی ما آرامش نداشتیم بعدش هم که کورنا اومد و کلا از هم جدا شدیم ولی دو تا فاطی رابطه خیلی خوبی با هم دارن و همیشه به هم زنگ میزنن و با هم حرف میزنن تازه الان که رفتیم دهم اونا واسه تولد های هم دیگه و بی دلیل پیش هم میرم می‌دونی از چی ناراحتم از این که دوتایی شون میدونن که من دوست دارم باهاشون باشم ولی برای هیچ تولدی یا خونه رفتم به من نمیکنم اصلا خیلی وقته دیگه با هیچ کدومشون حرف نمی‌زنم دیگه نه من هارلی هم و نه مهرسا جوکر از بچگی آرزوی دوستای پایه رو داشتم دوستای که باهاشون بیرون برم هم دیگه رو دوست داشته باشیم هر روز خونه هم باشیم و با هم بریم بیرون تنهایی بدون هیچ مامانی ولی هنوز بر آورده نشده من واقعا ناراحتم خیلی زیاد وقتی آشنا هام رو میبینم که هر ترور با دوستامون توی گروه های خودشون حرف میزنن و خودم رو میبینم که هیچ کدومشون حتی یه پیام هم بهم نمیدن و وقت هایی که من بهشون پیام میدم حتی یه حرف هم نداریم که با هم بزنیم واقعا دلم میشکنه 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

این توی سنت طبیعی هست..

یادت باشه همه دوستیا ی جوری ی روزی تموم میشن

هرچی سنگشونو بیشتر ب سینه بکوبی بدتر ولت میکنن

ی رفیق مجازی خوب خانم داشته باش واسه حرفات اگه دوس داشتی

و یکی دوتام دوست عادی

لایک نکن💙
2731
این توی سنت طبیعی هست.. یادت باشه همه دوستیا ی جوری ی روزی تموم میشن هرچی سنگشونو بیشتر ب سینه بکو ...


می‌دونی دیگه به حدی رسیدم که رفتم به چند نفر تو اینستا پیام دادم که بیا با هم دوست باشیم ولی خب کسی اعتماد نمیکنه و گفتم که دوست مجازی نمیخوان همشون هم دختر بودن

خوبن تو حد اقل دوست مجازی داری من همونم ندارم  بیا با هم گریه کنیم🥺🥺😂

😂الهی

آخه وقتی اهل صحبت نباشی مجازی هم فایده نداره

ما گیمریم گاهی هم بازی میکنیم

🥺


لطفاً واسه منم سر نماز یا دعا خوندنتون دعا کنین⁦❤️⁩
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
2756