دقیقا من
اصلا ندیدم
یادمه کلی گل گاو زبان و بابونه خورده بودم فقط اون شب شاد باشم و بگذره
ما شهر محل کار و زندگیمون با خانواده هامون فرق داشت . من خودم تو عروسی مثل یک مهمون بودم . آخرین نفر رسیدیم اون شهر و اولین نفر اومدم بیرون
همه چیز هم خانواده همسرم انتخاب کرده بودن از تالار و دسته گل و ماشین و آرایشگاه و همه چیز .....
من فقط لباس اونم از شهر محل زندگی گرفتم بردم . اونم چون سایزم رو نداشتن
چیه متنفرم از این مراسم مزخرف واسه نشون دادن خودشون به فامیل ..... من گفتم عروسی نمیخوام خانواده همسرم گفتن نمیشه (احتمالا فکر کردن بعد بقیه میگن این دختر مادر نداشت واسش کم گذاشتن!!!)
آرایشگاه افتضاح بود اینقدر که اگر خودم آرایش کرده بودم بهتر بود
....
اوف نگم . فقط یک شب خوش گذروندم مثل یک مهمون و تمام ولی سر آرایشگاه خیلی حرص خوردم اینقدر که کسی جرات نداره اسم اون شب رو بیاره .....