اخه غیر این همش دیگه شک داشتم میشدم شکاک تاپیک قبلو بخونین بفهمین چی بوده داستانم
امروز به مامانم زنگ زد بعد گف من گوشیم خاموشه اینا بعد مامانم گوشیو داد بهم بهش گفتم یا شماره اون زنیکرو میدی یا دیگه تو گوشیه منم پسر میبینی داد شمارشو بعد زنگ زدم گفتم اسکل یوری باره آخرت باشه به دوست پسر من زنگ میزنی دفه ی بعد فکتو میارم پایین چهار تا فشش دادم قط کردم بعد اس داد منم اس دادم بعد اون کم اورد خب اون معتاده گفتم انقد کشیدی مغزی برات نمونده
بعد با نامزدم تا یک ساعت پیش خوب بودیم همه چی مثل قبل شدیهو زنگ زد بهم گف عاره مادره دختره به خواهرم زنگ زده گفته عاره تو زنگ زدی فلان بیسار اینا خوبه منم بیام ابرو ریزی کنم
بعد به من میگه گا ی ی دین منو بابا منم انقد سرش داد زدم گفتم تو گ ا ی ی دی ک هنوز تو رابطه قبلتی بعدشم داش حرف میزد قط کردم اخه میگم خب اومد زنگ بزن کلانتری
ینی این ادم انقد ضعیفه ک استرس گرفته به نظرتون این با من ازدواج کنه ینی میخواد اینجوری پشتم باشه ؟؟؟؟به جای اینکه بگه خواهرش بگه کاره تو زشته ک زنگ میزنی
یا پسره بگه برو بابا یذره جرعت داشته باشه زنگ زده به منم استرس میده از ورزش از غذا از خواب از ریخت افتادم بخدا انقد ک عصبی شدم این دوسه روز