سلام بچه ها
این قضیه رو میخوام از زبون مامانم بهتون بگم چون اگه از زبون خودم بگم نسبتا خیلی دور میشه
من ۸ سالم بود و داداشم ۱۰ سالش که مامانم حامله شد یک روز یه خانومه که همکار مامانم بود با مامانش اومدن دم خونه ما محکم در زدن که علی(اسم مستعار واسه بابام) پاشو بیا ببین زنت حاملست چرا فقط به زن اولت توجه میکنی و اینا
و کل ابرومونو تو محل بردن
مامانم حامله! همش غش میکرد دیابت حاملی گرفت ولی به خاطر ما طلاق نگرفت
بابامم گفت طلاقش میدم و اینا
الان از این قضیه ۳۰ سال گذشته مامانم ۶۱ سالشه و بابام ۶۴ اما ما فهمیدیم که بابام هنوز با اونا رابطه داره همه چی به اسم مامانمه و تصمیم گرفته طلاق بگیره
چون یکی از دوستاشم هست که میخواد بعد ۴۰ سال زندگی مشترک طلاق بگیره به خاطر خیانت
به نظرتون با طلاقشون چیزی عوض میشه؟ ابرو من و خواهرم جلو شوهرامون و خانواه هاشون چی؟
مامانمم یه ادمیه که خیلی وابستس به بابام از همه لحاظ غیر از لحاظ مالی چون درامد داره
به نظرتون من چیکار میتونم بکنم؟ چجوری با مامانم حرف بزنم که منصرف بشه؟ اصلا منصرف کردنش درسته یا نه؟