خانوما

عضویت: 1399/09/07

تعداد پست: 20643

خیر ریشه یابی کن ببین اصلش از کجاست

1400/1/18 دومین فندوق مامان خوش اومدی تو دلم ... 1400/4/9 هلنا قشنگ من دخمل نازم .... یه مامان شاد و پر انرژی که جز شادی و خوشحالی و آرامش پسرم چیز دیگه ای مهم نیست ... خونه بهم ریخته مرتب میشه چای سرد شده رو میشه عوض کرد غذای یخ کرده رو میشه داغش کرد ظرفای نشسته بالاخره شسته میشن اما هیچوقت بچه هامون دیگه ۱ساله یا ۲ساله یا ۳ساله یا ........‌ نمیشن پس از لحظه به لحظه بزرگ شدنش لذت میبرم و سخت نمیگیرم ... پسر کوچولوی من مامان عاشقته

1400/03/29

|

17:14

1 نفر لایک کرده اند ...

کاررلا

عضویت: 1400/03/23

تعداد پست: 8096

نه

کلا تو این ۹ سال زندگی فقط یک بار رفتم قهر اونم به خاطر یه مشکل و دعوای جدی

با وجود اینکه هردو توی یک شهر زندگی میکنیم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1400/03/29

|

17:15

1 نفر لایک کرده اند ...

kiyanaz34

مدیر استارتر

عضویت: 1399/08/26

تعداد پست: 9761

خیر ریشه یابی کن ببین اصلش از کجاست

از اخلاقش گندش نمیزاره ب گوشیش دست بزنم حتی رمزشم بهم نمیگه گوشیمو ورداشته رفته باهاش پیام داده گفتم حق مداری با گوشی منو از دستم بگیری ک شد دعوا گفت ب تو ربطی نداره هیچکاره ای هرکاری دلم بخاد میکنم

تیکر بارداری نیست .

1400/03/29

|

17:16

0 نفر لایک کرده اند ...

kiyanaz34

مدیر استارتر

عضویت: 1399/08/26

تعداد پست: 9761

نه کلا تو این ۹ سال زندگی فقط یک بار رفتم قهر اونم به خاطر یه مشکل و دعوای جدی با وجود اینکه ...

منم یازده ساله دارم زندگی میکنم تاحال قهرنرفتم دلم میخاد یبار برم شاید ب خودش بیاد

تیکر بارداری نیست .

1400/03/29

|

17:17

0 نفر لایک کرده اند ...

کاررلا

عضویت: 1400/03/23

تعداد پست: 8096

منم یازده ساله دارم زندگی میکنم تاحال قهرنرفتم دلم میخاد یبار برم شاید ب خودش بیاد

اگر مطمئنی که نتیجه میده برو

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1400/03/29

|

17:18

1 نفر لایک کرده اند ...