دقیقا دوم راهنمایی بودم تویکی ازشهرستانهای اصفهان ۳تاخواهرویک برادر .داداشم یک دوست دخترداست که بامن همکلاس بود اونموقع داداشم ۲۳سال داشت دودخترشم دوسا درجازده بود و بامن شده بودهمکلاسی ..من این وسط شده بودم نامه براین دوتا اون زمان گوشی وجود نداشت فقط نامه بودو دفترخاطرات و دفترعقاید .یه روزکه فریبا نامش و داده بودببرم برای داداشم ...ازشماچه پنهون نامه هارو اول مبخونوم بعدمیبردم😆