تو رو خدا برام دعا کنین. خیلی حالم بده. روزام نمیگذره. از صب ک بیدار میشم فقط صبونه رو درست میکنم برای شوهرم اون ک میره سر کار تا شب ک بیاد همش حالم بده. میخابم حالت تهوع میگیرم. میشینم همش خمارم. بدنم سسته. وای هیچ وقت ب این بدی نبودم. الانم ک گفتن مایع امینوتک یکی از قلات کم شده. اصن سر دو راهی موندم نمیدونم زایمانم کی میشه. این بچه ها چی میشن. وزن میگیرن نمیگیرن.اشتها هم ندارم زیاد چیزی بخورم. بیمارستانمم میلاده اصن ازش نا امیدم. گفتن هفته ای ی بار باید بیای چکاپ شی. ب جون کندن خودمو میرسونم بیمارستان تو اون شلوغی میشینم تا نوبتم شه. با حال بد تو گرما. ب خدا دارم میمیرم دیگه. گفتن تا 36 هفته زایمان میکنی.هم دلم نمیخواد اینا زود ب دنیا بیان همم دیگه خسته شدم از حالم. چ کار کنم. حتی نفس هم ب زور میتونم بکشم. همش سرفه م میگیره
حال غذا درست کردنم دیگه ندارم. حال کتاب خوندن ندارم. حال نقاشی کردن ندارم. فقط میشینم ی جا ب شکمم نگاه میکنم گاهی وقتا گریه میکنم. بعضی وقتا حالت تهوع دارم بعدش یهو گشنه م میشه ضعف شدید میکنم. نمیدونم چ غلطی کنم دیگه. دلم برای شوهرمم میسوزه. خسته از سر کار میاد ب غرای من گوش میده و حال نزار منو میبینه. حس میکنم ی کم دیگه طول بکشه شوهرمم افسرده میشه. ولی واقعا در توانم نیست. همین الان دلم درد میکنه
دوقلو بارداری؟
وای خدا کمکت کنه تحمل کن تا ۳۶ هفته چاره نداری
خداروشکر من اینجور نیستم 😥
وای یا خدا
چرا انقد بد بینی...انشالله ک حالت خوب میشه چرا باید ی گوشه بی افتی ؟سختش روز اولته ی خورده خوش بین باش پاشو ب خودت برس؛از الان ب اون روزا فک کنی داغون میشی خب بیچاره اون بچه ها چ گناهی کردن ک باید انقد استرس رو تحمل کن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
