سخنی با دوستانم:
برخلاف قولم مبنی بر نگذاشتن پست در نی نی سایت لطف دوستان و ابهامات بعضی از دوستان باعث شد خلف وعده کنم .
روزی که با سرچ کلمه ای مربوط به دوران بارداری سایتی به نام نی نی سایت رو پیدا کردم فکر نمی کردم این سایت و اعضای محترمش به زودی به یکی از قسمت های مهم زندگی من تبدیل بشه.فکر می کردم بعد از گرفتن اطلاعات و بستنش مثل اکثر سایت ها تبدیل می شه به یک منبع اطلاعات که اگه خیلی منصفانه و اخلاقی باهاش برخورد کنم قبل از بستنش تو دلم می گم دستت طلا!!چه با حال بود.
یک دختر پر جنب و جوش و سربه هوا (که مدام از این شاخه به اون شاخه می پره) تبدیل شده به یک مادر تنها و خونه نشین!!!این خودش به تنهایی می تونه دلیل وابستگی به یک آشیانه در دنیای مجازی باشه .جایی که چند ساعتی از روز می تونی تنهایی هات رو فراموش کنی.بعد از اون پیدا کردن دوستانی که همه مثل تو درگیر مسائلی هستند که برای اولین بار باهاش درگیر می شی .ویار قند خون تکان های بچه و....(متولدین بهمن)
و وقتی تو این جمع نمی تونی برای سوالات جوابی پیدا کنی مجبوری یه پله بالاتر بری !!کسانی که کمی قبل از تو این مسایل رو تجربه کردند(متولدین شهریور و آبان)
چه قدر زیباست که ببینی مشکلی که الان داری باهاش دست و پنجه نرم می کنی تا چند ماه قبل مشکل خیلی های دیگه بوده و الان حل شده .
حساس ترین و پر اسنرس ترین روزهامو به لطف دوستان مجازی که حتی نمی دونستند من خواننده نظرشون هستم به خوبی گذروندم.قند خون بالا در دوران بارداری ویار شدید 9 ماهه و تنهایی در تهران بدون نی نی سایت می تونست من رو از پا در بیاره.این بود که همیشه خودم رو مدیون این سایت و اعضای اون از هر شهر و کشور و با هر مرام و مسلک و اندیشه سیاسی می دونم و همیشه به تفکری که پشت ایجاد این سایت بوده آفرین گفتم.
با به دنیا اومدن دخترم می تونستم خودم رو تنها تر ببینم(چون حالا به غیر از خودم یه موجود کوچولو و ناتوان به من تکیه کرده) اما باز لطف دوستانم باعث شد احساس تنهایی نکنم.
همین که می دیدم شل و سفت بودن پی پی تنها هیجان زندگی من نیست خیلی ها روزشون رو بر این اساس می سازند:دی خودش قوت قلبی بود برای گذراندن روزهای سخت.
تو گشت و گذار در موضوعات پس از بارداری به تاپیک برخوردم با این عنوان"این یک تاپیک متفاوت است !!! اگه دنبال یه کار جدیدی وحوصله هم داری ، بیا اینجا ..." خوب من هم که هم دنبال یک کار جدید و هم با حوصله...وقتی دیدم دوست خوبم زهرا سخاوتمندانه دانسته هاش رو در اختیار بقیه دوستان قرار می ده و این کار باعث می شه دست هم رو بگیریم و با هم از این دوران گذر کنیم.تصمیم گرفتم دین خودم رو به دوستان و این سایت ادا کنم و اندک اطلاعاتی رو که در زمینه آشپزی دارم در اختیار بقیه قرار بدم.(این که می گم اندک شکسته نفسی نیست .به دلیل همان پریدن از این شاخه به اون شاخه به تمام علایقم نوکی گذرا زذه بودم اما باز به دلیل سر به هوایی در این زمینه خاص حتی از مادری که در دامنش تربیت شدم نتونسته بودم بهره کافی ببرم)
تنها دلیل ایجاد تاپیک مامانای هنرمند در ابتدا همان ادای دین بود.اما روزی چشم باز کردم و دیدم دور و برم پره از مامانای هنرمند و هنردوست تشنه دانستن .مسوولیتی که در قبال ایجاد تاپیک داشتم باعث شد سعی کنم اطلاعاتم رو زیادتر کنم و در طی همین گسترش دامنه اطلاعات بود که فهمیدم ای بابا من چقدر به این مقوله علاقه مند بودم و نمی دانستم.
اینها تنها برداشته های من از این تاپیک نبود به جز انتخاب یه شاخه ثابت و کشف استعداد و اضافه شدن اطلاعات من از این تاپیک دوستانی برداشت کردم که با توجه به خصوصیاتی که در خودم سراغ دارم و علایق مشترکمون مطمئن هستم این دوستی ها پایدار خواهد ماند.
من مآمنی پیدا کردم که با اعتماد به اون دیگه آرزوهام رو تنهایی در خونه خدا نمی بردم یه التماس دعا کافی بود تا دلهای زیادی رو با خودم همراه کنم و خدا رو تو عمل انجام شده قرار بدم.
من جایی رو پیدا کردم که بدون دغدغه سوال هام رو بپرسم و مطمئن باشم بدون فخر فروشی بهترین و کاملترین جواب ها رو از دوستانم می گیرم.
من راه ارتباطی باز کردم تا با دوستانی که وبلاگ هاشون یا پست هاشون تو بقیه تاپیک ها رو می خونم و شدیدا مشتاق برقراری ارتباط بیشتر باهاشون هستم یک ارتباط صمیمی برقرار کنم.
من بعد از دیدن اظهار لطف دوستان هنرمندم(مثل مامان که تو فروم هنرآشپزی با کمال تواضع من رو شرمنده و خودش رو سرفراز کرده و با شکسته نفسی گفته من شاگرد نجما هستم!!!!) تشویق شدم کاری کنم که لیاقت این الطاف رو داشته باشم
من تو کلوبهای خصوصی زیادی عضو هستم که دوستانم لطف کردند و من رو تو جمع خصوصی و صمیمی خودشون پذیرفتند تا هر جای ایران (و حتی خارج از ایران) کاری داشتم احساس غربت و تنهایی نکنم
من با خبر خوب برگزار شدن تولد نی نی های هرکدومتون یک روز خوب برای خودم ساختم.
من اعتماد به نفسی که همیشه فکر می کردم فاقد اون هستم رو به لطف دوستانم از این تاپیک برداشتم
من خصوصیات اخلاقی خوبی که قبلا نداشتم رو تو این تاپیک تمرین کردم مثل صبر مثل مدیریت و....
من به لطف دوستانم خصوصیات اخلاقی بدی که داشتم رو شناسایی کردم(این اولین قدم بود امیدوارم بتونم تصحیحشون کنم)
و............
من به همه شما مدیونم!
واما اعتراض من به بستن سایت نبود چون می دونم و می فهمم که این سایت یک سایت سیاسی نیست(گرچه معتقدم اتفاقا در این زمینه غیر سیاسی عمل نشد.این رو از تاپیک تشکر از نی نی سایت و پی گیری عقاید اغلب کسانی که توی اون تاپیک تشکر کردند می شه فهمید)
اعتراض من به حذف مقوله سیاست و جدا کردن اون از بقیه مقوله های تربیتی نیست یا اگر هم باشد جوابش رو از مدیران این سایت نمی خواهم و مطمئن هستم از این طریق جوابی دریافت نمی کنم.این یک علامت سوال بزرگ است که مانند بقیه سوال هایم در دروغ و ظاهرسازی گم شده و جوابش را هم کسانی که مسوول هستند می دانند !!نه دکتر رضوی و خانم عبادی.
اعتراض من اعتراض به فضای نا امن برخورد سلیقه ای و عدم جوابگوییست!!!!من برای جمع آدری دانسته هایم و انتقال آنها زحمت کشیدم.چه تضمینی وجود داره که نیاید روزی که نی نی سایت رو باز کنم و ببینم تاپیک مامانای هنرمند حذف شده و بعد ازچند روز هوار هوار !!!اعلام شه به دلیل مرتبط نبودن با اهداف سایت این اتفاق افتاده و متاسفیم.................!!!!!!!!!!!!!!!
و در آخر ذکر چند نکته:
از تمامی کسانی که به من لطف داشتند و خواهان موندن من شدند سپاسگزارم .روشن شد که من بیشتر از شما مشتاق ادامه این راه هستم اما متاسفانه به زندگی منفعل عادت ندارم.نمی تونم به سازهای مختلف برقصم و بعد هم از نوازنده تشکر کنم حتی اگر این نوازنده در جای دیگری دینی به گردن من داشته باشه.نمی تونم سوالام رو بی پاسخ ببینم و فراموش کنم سوالی پرسیدم.
از تمامی کسانی که این مدت همراه من بودند خواهش می کنم کم بی توجهی هاو بی حوصلگی هام رو به حساب مشغله و کمبود وقت بگذارند و بر من ببخشند .مسوولیتم به عنوان ایجاد کننده تاپیک باعث می شد بعضی از مواقع خواست اکثریت رو به اقلیت ترجیح بدم از همین جا از اون اقلیت هم عذرخواهی می کنم
ادب تربیت و شخصیتم اجازه توهین به هیچ کس در هر مقام و با هر عقیده و فکری رو به من نمی ده و از کنار توهین ها مانند گذشتن از کنار کودکی که زبان درازی میکنه می گذرم.شما هم نگران نباشید روزی بزرگ خواهد شد.
به محض پیدا کردن جایی برای گپ و گفت محترمانه شما را در جریان خواهم گذاشت.من به وجود تک تک شما نیازمندم.
در خواست می کنم هنر آشپزی را در تاپیک دیگری دنبال کنید.
و در آخر
هرگز از مرگ نهراسیده ام،
اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود.
هراس من – باری- همه از مردن در سرزمینی ست،
که مزد گور کن،
از بهای آزادی آدمی
افزون باشد.
**
جستن،
یافتن،
و آن گاه،
به اختیار بر گزیدن،
و از خویشتن خویش،
بارویی پی افکندن-
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش تر باشد،
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم