سلام دختر قشنگم تو یازده روزه بدنیا اومدی وقتی ک ما اقدام کردیم من و بابات باهم خوب بودیم ولی وقتی تو شکمم بودی هر روز بابات بد اخلاقترشد وقتی تو ماه هفت کرونا گرفتم بابات دلمون کرد و رفت چون می ترسید کرونا بگیره من شب و روز تنها بودم تو شهر غریب
خیلی چیزا دلم خواست اما برام نخرید شبا میرفت خونه مامانش بهم خبر نمی داد حتی ج تماسمم نمیداد
بخاطر تو هفت ماه خانوادم ندیدم یعنی بابات نذاشت ک برم
پول سیسمونی ک بابام داده رو خرج کرد نذاشت سیسمونی بخرم خیلی ذوق داشتم برات خرید کنم
قرض کردم برات چندتا خرده ریز خریدم
بدنیا اومدی اما نه گلی گرفت و ن شیرینی خونریزی زیاد کردم سرگیجه داشتم اما یه ذره گوشت نگرفت مامانت جون بگیره ک تو رو سیر کنه منو نبرد ک بخیه هام رو بکشم دخترکم من بخاطرت همه کار میکنم هرچند ک بابات....
اینو گذاشتم تا بعدها بخونی مامانتو مقصر دندونی
دخترم خیلی دوست دارم همین