بعد نامزدیم دعوت بودیم عروسی دخترداییم به شوهرم گفتم میخوام برم آرایشگاه شوهرم گفت برو عزیزم بزار ببینم چقدر تغییر میکنی و...... جونم براتون بگه رفتم پیش عروس دایی مامان که یک عدد عتیقه تشریف داشت
با اکلیل آرایشم کرد
موهام کوتاه بود فر کرد شدم شبیه قاضیای انگلیسی
انقدرم طولش داد که شوهرم زنگ زد زووووووود بااااااااش رفتم سوار ماشین شدم شوهرم گفت بدون آرایش خیلی بهتری