اصولا من اینجور چیزها رو جواب نمیدم اما چون دیدم برای خودم و خیلی ها سوال شد گفتموجوابش رو اینجا بزارم تا هر کسی دوست داشت مطالعه کنه.
نکته اول: حكم قصاص به لحاظ وجود مصالح و جبران خسارت است، و در اينجا اين مصلحت معدوم است.
و علاوه اینکه قصاص کنندگان نیز در اینجا فرزندان یا خویشان دست اول قاتل می باشند که قطعا اجرای قصاص از طرف آنها چه بسا بعدها مشکلات روحی بیشتری را برای آنها فراهم کند. یعنی ممکن است در ابتدائی که چنین جنایت هولناکی واقع شد بقیه نزدیکان از روی خشم و غضب تصمیمی بگیرند که بعدها خودشان پشیمان گردند و دچار عذاب وجدان و ناراحتی ها و مریضی های روحی گردند.
نکته دوم: قصاص به طور کلی حقی است که خداوند به اولیاء مقتول داده است و به معنای قطعیت و لزوم نیست، بلکه بجای قصاص می توانند عفو و گذشت نمایند و یا با رضایت قاتل از او دیه بگیرند. البته در مواردی که قاتل قصاص نمی شود (مانند مورد بحث ما) قاتل باید دیه بپردازد.
3. نکته سوم: اگر پدری فرزند خود را بکشد، در درجه اول خود او و خانواده اش بیشترین آسیب را می بینند، چرا که او ضربه شدید و مهلکی به خود و خانواده خود وارد آوره است و انصاف نیست که به خاطر این عمل در چنین شرایطی قصاص شود زیرا تقاضای قصاص او نیز یک امر احساسی و غیر عقلانی است. پس اسلام قصاص او را ممنوع کرده است. اما همان طور که گفته شد در این شرایط، دیه بر او ثابت است و باید آنرا به سایر وارثین بپردازد.
4. نکته چهارم: قتل فرزند امري كاملاً نادر است و در عرف عقلا براي موارد نادر قانون وضع نميكنند. و البته چنین اتفاقی در شرایط بسیار استثنایی، احساسی و غیر عادی اتفاق می افتد. یعنی در شرایطی که فرد کاملا غیر عادی و تحت فشار های روحی و روانی شدید که بیشتر شبیه به عدم عمد و اختیار است اتفاق می افتد.