شوهرم گفت حالم ازت بهم میخوره

چه فرقی داره لحنش بره تو ... .نش هف رنگ در بیاد 

وقتی شوهر جنیفر بهش خیانت میکنه 

ما که دیگه کلاهمون پس معرکه اس

بگو نکنه حامله ای ویار داری

وا مگه میشه

مو بهانه بوده 

من همیشه از همین حربه استفاده میکنم و نه تنها نتیجه میگیرم بلکه باج های دیگری هم کنارش دریافت میکنم😂😂

ببخشید ولی شکر خورده همسرت, می گفتی منم حالم از اخلاقت بهم می خوره

فردا وسایل رو ببر اتاقت, ولی جز ضرورت باهاش حرف نزن, به خاطر اعتماد به نفس خودت حتما رژیم بگیر, البته چاق نیستی به نظرم فقط اضافه وزن داری.ریزش مو هم عزیزم زینک بخور.هر روز هم گل گاوزبان بخور که آرام بشی

کتاب بخون, تا از دلت در نیاورده باهاش سرسنگین باش.

روانیه پس😂حرص نخور

به نظرم کاش اون لحظه هیچی نمیگفتی بعد ک اروم میشدی بهش میگفتی من خیلی فشار رومه بچمون ناارومه خودم کلافم به هیچی نمیرسم کاش کمکم بدی و این حرفا ن این ک جاتم جدا کنی و خودتو دور کنی ازش این باعث میشه بیشتر اذیتت کنه یا عادی بشه براش..مشکل ما اینه ک حرف نمیزنیم هیچ کس تا تو نگی چیکار کردی نمیدونه چیکار کردی مثلا قبلا بهش میگفتی اذیتی تا این همه فشار تحمل نکنی اخرشم این بشه هر چندشوهرتم خیلی بی انصاف حرف زده..

عزیزم خودت بهتر همسرت رو می شناسی, شاید از جایی اعصابش خرده

مادر بزرگ من
تو روز عروسی دوستم، بغل گوشش بهش توصیه کرد که؛
هیچوقت تعریف هیچ زنی رو جلوی شوهرت نکن،
چون باعث میشه
شوهرت به زنهای اطرافش دقت کنه و عادتش بشه.
مادربزرگ من‌ می گفت:
شبها هيچ وقت باشوهرت، جدا از هم نخوابید؛
حتي اگر قهرباشید؛
شايد شب يه دفعه پاتون به هم گير كرد و آشتی کردید.
مادر بزرگ من می گفت:
هیچ وقت نون و تخم مرغ ‌را نزارید تو خونه تون تموم‌ بشه؛
اگه‌ مهمان‌ سرزده بیاد خونه تون؛
ازتون‌ توقع‌ چلوکباب‌ نداره؛
اگه‌ آب‌گوشت‌ نباشه‌ که‌ آبش‌ زیاد بشه؛
حداقل می‌تونید یه نیمرو بزارید جلوش.
مادربزرگ همیشه می گفت:
حرف دلتو به فرش خونت بگو، اما به جاریت‌ نگو.
می گفت‌ اگه نیازمندی در خونتو زد، هرگززززز دست خالی ردش نکن.
مادربزرگ می گفت:
اگه شوهرت دوستت باشه؛
دنیا دشمنت باشه خیالت راحت باشه.
ولی اگه دنیا دوستت تو باشه؛
شوهرت دشمنت باشه فایده نداره.
ﻣﺎﺩﺭ بزرگ ﻣﻦ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺯﻧﻲ ﺭﻭ میدید،
ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺭﻩ می گفت:
ﻧﻨﻪ وقتی‌ توی ﻛﺸﺘﻲ ﻫﺴﺘﻲ، ﺑﺎ ﻧﺎﺧﺪا ﺳﺘﻴﺰﻩ ﻧﻜﻦ.
مادربزرگ‌ می گفت:
هوو هوو رو خوشگل می کنه، جاری جاری رو کدبانو؛
یعنی هووها از نظر قیافه باهم رقابت میکنن…
و جاریها تو کار و تلاش از هم پیشی میگیرن.
اگه دقت کنید واقعا راسته.

مادربزرگ‌ همیشه ‌می گفت:
زن‌ باید نصفشو به شوهرش‌ نشون بده؛
و نصف‌ دیگشو نشون نده
اما من همیشه می گفتم‌:
چه‌جوری میشه نصفو نشون داد؟
و نصف‌ دیگه‌ را نه؟! بعدها فهمیدم‌؛
منظورش اینه همه چیزتو به شوهرت نگو.

یه چیز دیگه هم می گفت:
می گفت‌ همیشه پوست‌ تن‌ تو بشکاف؛
پول‌تو بزار توش، یعنی همیشه برای خودت یه پس انداز مخفی داشته باش.
مادر بزرگم می گفت:
تعریف دو نفر رو تو جمع نکنید، یکی بچه یکی هم‌ شوهر زود چشم می خورند.
مامان بزرگ من می گفت:
اول و آخر زندگیت فقط شوهرت برات میمونه، نه بچه هات،
نه پدر ومادرت، نه‌خواهر و برادرت.
پس همیشه هوای شوهرت رو داشته باش!!!
مامان بزرگ من می گفت: عاشقی باج دادن داره،
مواظب باش شوهرت نفهمه که تو عاشقشی که اون وقت باید بااااااااااج بدی…

نه بابا تار مو بهانه بوده

چقدر مردها...

میدونم عزیزم اول بهت حق دادم گفتم درکت میکنم من خواسته هامو مستقیما به شوهرم میگم . مثلا ظرفارو نمیشورم چون حالم خوب نیست چون بیحالم فعلا نمیتونم بشورم توقع دارم کمکم کنی اما اگر نمیتونی از بهم ریختگی ناراحت نشو