2737
2734

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
مدلش

مژه هات یکیش بلند تره

فرزندم،دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم لذت ببرم
2738

بزار

چـادر من!!! ❤️❤️تــو بــامـن بـزرگ شدی!🙆‍♀️درتـمام لحظات زندگی ام همرام بـودیـ  با من زیر باران ☔🌧️🌀ماندی و خیس شدی  با من قد کشیدی تغییر کردی با من زیر افتاب گرمت شد.. .من یک محجبه ام برایم از سختی هایش بهانه بیاور!😶ولی بدان حرفایت روی من اثر ندارد🙃من در این دنیا باحجاب بودنم را باهیچ چیز عوض نمی کنم😊😍❤️شاید از نظر بعضی ها زیبا نباشد 🤪ولی تمامم را به رخ هرکس و ناکسی نمی کشم 😎 "حجاب" مهر عنایت حق بر قامت فرشتگان زمین است ❤️🧡💛💚💙💙💜  تاریخ هیچوقت فراموش نمیکنه اون روزه روبه روی ضریح  امام رضا علیه السلام چادر سفید رو سرمنو قرآن بدست تو که از استرس یه آیه رو ده بار میخوندی ومنی که چشم دوخته بودم به گلای چادرو زبونم بند اومده بود. بلافاصله بعد گغتن بله بتو دستمو گرفتی و در گوشم گفتی.((تا اخر لحظه ای عمرت مال خودمی.... ومال خودم.. بعد از گذشتن این همه روزو ساعت این جمله ی تو هرشب میاد تو ذهنمو و گوشم  انگار تازس و همین الان گفتی چون هیجوقت کم نزاشتی و نزدی زیز حرفت...  من حاضرم بمیرم ولی یه روز بدون تو نمونم  زندگی بدون تو مثل مردن از عطش و خورذن آب و سیر نشدنه... 💔خداایا هیچ کاری و.. هیچ کاری نمیتونه شکر گزاری منو بابت نعمتات نشون بعده پس خودت یجور حساب کن مهربونم💜❤️💔
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز