واقعا دیوونه شدم برا یه بیرون رفتن من کلی غر میزنه انقدددد غر میزنه که من کلا پشیمون میشم
از وقتی بچه بودم همینطور بود و اصلا اجازه نمیداد با همسنام ارتباط داشته باشم و بازی کنم حتی با این سنم بازم موقه بیرون رفتن و حرف زدن با دوستام خیلی بهم گیر میده
همین کاراش باعث شده خیلی عصبی و حساس بشم دارم افسرده میشم
به نظرش یه بچه خوب بچه ایه که هیچ وقت نه نیاره و همیشه بشینه تو خونه به در و دیوار نگاه کنه
خب الان من بزرگ شدم احتیاج دارم تو اجتماع باشم و با هم سنام ارتباط برقرار کنم اما اصلا اهمیتی نمیده باور کنید تمام دوستام باهام قطع رابطه کردن فکر میکنن من خیلی مغرورم که باهاشون رفت و امد ندارم
خیلی تو اینترنت درباره این رفتارش خوندم ،کتاب خوندم ؛مستقیم و غیر مستقیم سعی میکنم رفتار اشتباهشو بهش تذکر بدم ولی مشکل اینجاست که اصلا قبول نداره رفتارش اشتباهه