شوهر نادان منم همینه.
من با دختراش عالی بودیم. حرفاشون رو به من می زدند.حتی مادرشون دختر بزرگش رو از خونه بیرون کرد، اومده بود پیش ما، اونوقت سر چیز الکی شوهرم دخترش رو تهدید کرد که میذارمت پانسیون، من بغلش کردم گفتم مادر تو دلت هم نترسی هان. تا آخر عمرتون دخترای خودمید. خودم هواتون رو دارم.
ولی از بس مادر و پدر حسود نادون شون کارای غلط کردند، و بچه های طفلک رو تحریک کردند، که دیگه از من بریدند.
دیگه خونه ما هم میان هم من معذبم، هم خودشون.
فقط فقط به خاطر نادونی پدرشون