منم شب عروسیم یکی از بدترین شبهای زندگیم بود.
عروسی رو که تو خونه خودمون یعنی خونه عروس و دوماد گرفتن .جهازو مجبورشدیم بعد عروسی بچینیم .هزارتا مهمون عین بلانسبت گوسفند ریخته بودن تو خونه ولی حاضر نشدن تالار بگیرن واسه بچه اولشون!!!شبم که مهمونا رفتن مادر شوهر پدرشوهر و خواهرشوهرهام و چندتا مهمون دیگ موندن و همونجا خوابیدن !!! هنوزم یادممیفته اصابم خورد میشه .خدا ازشون نگذره .
فکر کن فردای عروسیت پاشی بری دستشویی با شوهر خاله شوهرت تو در دستشویی چشم تو چش شی!!!
هیچوقت نمیبخشمشون . منم نمیدونستم اونا قراره شب بمونن که حداقل ما اون شب میرفتیم هتل!!