همسایه مون از قبل منو میدید همش ازم سوال میکرد واز داداشش تعریف میکرد
حالا امروز
داداشش خونه ش بود اوردش پایین توحیاط که منو ببینه
و حرف بزنیم باهم
پسره تا امد بشینه شروع کنه حرف زدن
سگم دنبالش کرد واق واق کرد پسره انگاراز سگ میترسید فرارکرد
سگ من ولش نمیکرد پیگیرش بود منم دنبالش که بگیرمش
آخریارو گفت من میرم آبجی معصومه خداحافظ
فرارکرد 🤣🤣
وای من جررررر
😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣😁😁😁😁