امروز نوبت طلاق داشتن بخاطر پول نرفتن بابام پولش نقد نیست مامانم باهاش درگیر شد بابامم گرفت با ساپورت و سر لخت انداختش توی کوچه روسری نداشت مادرم بعد جیغ زد همسایه ها جمع شدن گفت نگاه کنید بی روسری پرتم کرده بیرون
داداشمم از توی اتاق صداش شنید اورد مامانمو کشید توی حیاط بابامو با لگد پرت کرد توی کوچه تف کرد تو صورتش گفت بی ناموس چرا سرلخت بیرونش کردی
بابامو بی دمپایی انداخت تو کوچه بعد اومد مادرمم گرفت خوب کتک زد گفت بخاطر ۳۰۰م کشتیمون ابرومون بردی
من قلبم خرابه دکتر گفت استرس برات سمه اینا رو دیدم فشارم افتاد سمت چپ بدنم فلج شده کلی قرص خوردم اروم بشم
الان کل همسایه ها توی حیاطن داداشم انقدر زد توی سر صورت خودش گفت ما چندتا بچه اسیر این روانیا شدیم ارامش نداریم از دستشون کجا بریم شبا خواب نداریم همه دارن نگامون میکنن
خاک عالم تو سر این مادر من اروم نمیشینه یه گوشه این بچه ها رو بزرگ کنه اخه ۳۰۰م پول چیه ارزش ابرو بردن داره