چه روز بدی بود امروز بچه رو بردیم پارک بازی کنه من نشستم تو ماشین پریود بودم حالم بد بود دلدرد بدی داشتم شوهرم بدون ماسک رفت زنگ زدم بیا ماسکتو بزن خطر داره قطع کردو تو پارک گرم حرف زدن با برادر زادش شد اونم بدون ماسک باهمه در ارتباطه دوباره زنگ زدم که بیاد ردی داد و بعد نیم ساعت اومد عصبی شدم گفتم لازم نکرده دیگه بزنی بعد نیم ساعت که تو حلق همه بودی ماسکشو زد که بره منم درماشینو باشدت بستم درو باز کرد زد تو صورتم از قبلنا یه دندون داشتم پر کردگیش ریخته بود ولی درد نمیکرد ی تیکش شکست با ضرب دستش و تا مغز سرم از درددندون سوت کشید تحمل کردم یه ساعت اومدن گفتم منو ببر دندون پزشکی دندونم شکستی با مسخره میگفت کو که شکست فکر میکرد فیلممه اخراش که هی حرف زدم دردش بیشترم شد کلی گریه کردم بمن میگفت حنات پیش من رنگ نداره خفه خون بگیر مثل سگ پاچه میگیری پیاده شدم بریم مطب یه ذره تند میرفتم دندونم تیر های بدی میکشید برگشت گفت پات چلاق نشده که دندونت شکسته یسره دستشو میبرد بالا که بزنم اونورشم له کنم من گریم بند نمی اومد میگفت هرجا رسیدی سلیطه بازی در بیار
از اخر مطب وقت نداشت یه امپول داد دردم بیوفته رفت که بخره ۴۰دقیقه شد دیدم نمیاد بچه تو ماشین اذیت میکرد منم درد داشتم نمیتونستم حرف بزنم پیاده شدم دیدم دم داروخانه تو مغازه بغلی در حال بگو بخنده دلم خیلی شکست امشب
میدونم انگار دیگه دوستم نداره.....😔💔💔
خیلی وقته حتی یه ذره هم نازمو نکشیده حتی دلش برام نسوخته فقط نمیدونم چرا فکر کرد دارم فیلم بازی میکنم من خیلی وقته دیگه برای جلب توجه گریه نکردم چون توجهی نبودسمتم 😔😔😔😔😔