2733
2734
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



عزیزم نه سالشه و میگه رو مبل نشسته داره نگام میکنه ، یه دفعه گفت وااای گفتم چی شد میگه بلند شد نشست ...

بچه ترسیده. البته احتمال جن ه هست چون داداش منم میبینه با لباسهای مختلف. از بچگی میدید الان ۳۰ سالشه.


الهی همتون یک روز آرزوهاتون زندگی کنید.
2731
نه ما خونمون جن داره و من کامل پسرم رو میشناسم و مطمئنم راست میگه

چجوری فهمیدی خونتون جن داره ؟😐

۲۵ مرداد ۱۴۰۰ نحس ترین روز زندگی من بود … روزی که از خواب پاشدم گفتم صبحانه بخورم به بابا زنگ بزنم حالشو بپرسم اما …. گفتن یتیم شدی … بدبخت شدی …. دیگه زندگی برام تموم شد … همون روز همون ساعت من مردم … لطفا برای پدرم و ارامش خودم یه صلوات بفرستید 😔😔😔 خیلی زیاد محتاجم ….
اگه مطمئنید قران بخون حتما صوت قران اذان پخش کن توخونه من فرار

دائم قران میزارم ‌، اتفاقا امروز که گفت رو مبله من تو دلم گفتم سوره ی جن رو بزارم پلی بشه که یه دفعه گفت رفت و من مطمئن شدم جنه

نه ما خونمون جن داره و من کامل پسرم رو میشناسم و مطمئنم راست میگه

من میدونم چی میگی دائم بسم الله بگید و کنار پسرتون قرآن باشه. خونه مامان منم داشت. من بوشو قشنگ حس میکردم. داداشمم میدید‌. هر وقت بوش می اومد داداشم میدبد

الهی همتون یک روز آرزوهاتون زندگی کنید.
دائم چیزامون جابجا میشد برقامون روشن خاموش میشد ، تا صبح تو اشپزخونه ظرفا رو جابجا میکنن ......

😐😐😐😐خونتون رو عوض کنید 

تا حالا نشنیده بودم

۲۵ مرداد ۱۴۰۰ نحس ترین روز زندگی من بود … روزی که از خواب پاشدم گفتم صبحانه بخورم به بابا زنگ بزنم حالشو بپرسم اما …. گفتن یتیم شدی … بدبخت شدی …. دیگه زندگی برام تموم شد … همون روز همون ساعت من مردم … لطفا برای پدرم و ارامش خودم یه صلوات بفرستید 😔😔😔 خیلی زیاد محتاجم ….
عزیزم نه سالشه و میگه رو مبل نشسته داره نگام میکنه ، یه دفعه گفت وااای گفتم چی شد میگه بلند شد نشست ...

راست میگه من از بچگی همینجوری بودم فقط بعضی مواقع که قراره برام اتفاق بیوفته رو بم خبر میدن توهمی هم نیستم مطمئنم با مرجع تقلید هم صحبت کردم گفت حقیقت داره و اینجور آدمایی هستن

این کاربری دست سه نفره عزیزان سو تفاهم نشه 🫂حوصله بحث ندارم ولی بری رو مخم جوابتو میگیری من مجبور به مدارا با روانیا نیستم 
عزیزم نه سالشه و میگه رو مبل نشسته داره نگام میکنه ، یه دفعه گفت وااای گفتم چی شد میگه بلند شد نشست ...

پسر نه ساله میبینه؟ یکم عجیبه، شاید توهم زده به خاطر فیلم ها 

دختر من از چند ماهگی گریه میکرد تو یه اتاق که میرفتیم، بعد هم که کنترل دستهاش رو پیدا کرد، خودش با حالت ترس پتو می‌کشید رو صورتش موقع خواب یا چشماشو می‌گرفت یا سرشو قائم می‌کرد 

بعد هم که به حرف افتاد همش یه جا اشاره می‌کرد میگفت آقا اونجاست، یا مثلا داشت میدوید یهو انگار یچیزی بیاد جلوش جیغ میزد و تغییر مسیر میداد

یا میخواستم عوضش کنم میگفت مامان بگو آقا بره نبینه 


الانم فیلمهاش هست یه سال و خورده ای بود دارم فیلم میگرم میرقصه یهو می دوئه میاد پیش من میگه آقا اومد 



تو اتاق خواب اصلا با صورت باز نمی‌خوابد میگفت آقا اومده و به لوستر اشاره می‌کرد 

من اون لوستر رد کردم رفت اون دوتا سوره لقمان و انسان رو هم هی بلند بلند خوندیم کم کم دیگه رفتن 

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز