من پسر عموی مامانم فوت شده بود یعنی تو عمرم فقط دو بار دیده بودمش واسه مراسم تشییع جنازه دیدم خواهراش همه دارن گریه میکنن با صدای بلند . منم جوگیر شدم صدای گریه ام رو بردم بالا یه دفعه خودم رو زدم به غش و افتادم رو زمین . حالا وسط ۵۰۰ تا آدم . بعد دیگه مامان و خواهرای خدا بیامرز اومده بودن منو از وسط جمع میکردن و دلداری میدادن . وااای هنوزم که یادم میاد میخوام خودمو جر بدم . خدایا منو بکش 😩😩😩🤣🤣🤣
بعدشم چنان متکی از مامانم خوردم که یادم نمیره 😄😄🤣🤣
لطفا این تاپیک رو نترکونید تا همه بخونن
ببخشید کتک *
تو مجلس عقدم موقع خداحافظی همه میومدن با من دست میدادن و خداحافظی میکردن
به عروس های داییم با خنده و بلند میگفتم زحمت کشیدید خیلی ممنون به پسردایی سلام برسونید!!!!
یکی نبود بهم بگه اون وسط این چه حرفیه آخه
اصلا من با پسردایی هام صمیمی نیستم از من بزرگترن تا حالا جز سلام حرفی نزدم باهاشون
یه بار رفتم مغازه شال بخرم...یه شال بود خیلی عجیب غریب و گرون بود،معلوم بود مونده بود رو دستشون...اول گفتم بدین بپوشم،پوشیدم ،افتضاخ بود،بعد مرده گفت خانوم این مدل خاصی داره بدین من سرتون کنم...گفتم سر خودت کن من نگاه میکنم🤗اونم جوگیر شد یه ساعت داشت شال رو میپوشید منم ترکیدم از خنده😂گفتم نمیخوام آقا به خودتون مییاد ...با همون شال سرش از مغازه اومدم بیرون🤪
چی بگم ، اتفاقا شهرشون کوچیکه ، آدمای رده بالاش همه همدیگه رو میشناسن و پشت همن .
بعیدم نیست اگه قاضی خواسته باشه پشت همشهری خودش وایسه آخه شوهر همون عمم از اون گردن کلفتای آموزش پرورش شهرشون بود ، منم تو پیامکام به شوهر عمم هم توهین کرده بودم (عمم که بهم گفت شغل خانوادگیتون ترشیدگیه بهش گفتم حالا شوهری که تو کردی چپ و راست بهت خیانت میکنه، دختر بلند میکنه، زن صیغه میکنه به چه درد میخوره؟.. ) همون روزم شوهر عمم رو تو دادگاه دیدیم بعد از فامیل پرسیدیم گفتن نه اصلا برای پرونده شما نرفت دادگاه، گوشی پسرشو دزد زده بود خودش برای کار خودش اومده بوده دادگاه.. دیگه الله اعلم..
لایکم کنید لطفا
