۲۳ 😑
اصلا ببین با شخصیتی که من دارن از من بعید بود بعدها که به مشکل خورده بودیم یه بار مامانش گفت یادته گفتی چه بچه ای تربیت کردی حالا بد شده؟ گفتم اون موقع هنوز دستتون رو نشده بود که بجای بچه مریض روحی تربیت کردید الان هربار مشکلی هست میگم خدا ازتون نگذره با این بچه بزرگ کردنتون (سر این حرفم جنگ جهانی شد 😂😂😂😂)
وای خدایا منم یه حرفی زدم که خجالت میکشم ازش
پسر ۳ ساله ام رو بردم دکتر ، یه پیرمرد مسن خیلی زبل هم بود دکترش
خواست ضد درد برای بچه استامینوفن بنویسه ، گفتم اقای دکتر پسرم خیلی بدقلق هست اصلا شربت رو نمیخوره اگه ممکنه به جاش شیاف بنویسین
دیوانه نگام کرد گفت شیاف چیه ، شما خودت خوشت میاد که یکی ؛ بعد ساکت شد فهمید که سوتی داده ! منم جلوی شوهرم از خجالت مردم از خرابکاری که کردم
یادم میاد خجالت میکشم
چرا خوندم جلوگیری🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️
تو عروسی یع فامیل خیلیییی دور یه لباس مجلسی خیلی مجلسی بود یعنی مال پنج سال پیشه البته 12.13سالم بود لباسش ینی فاجعه بود به شدت مجلسی و زنونع لختی یه رژ زرشگی پر رنگم زدع بودم با اون هوا سیبیل😐 پوستمم عین گچ سفید کرده بودم پر از مو😐 اصلا یه وضعی😂
یدونه لاااایک لطفاااان
چند سالی سعی می کردم تهرانی صحبت کنم .
الان که یادم میاد از خجالت آب میشم - چون قطعا لهجه ی ضایعی از کار درمیامده .
حدودا از 20 سالگی تا 23 سالگیم .
خدا آدمو جوگیر نکنه
منم یبار همه دور هم نشسته بودن
داشتن حرف میزدن، ی موضوع بی ربط ب حرفشون گفتم
و حرف هم خیلی مسخره بود 😐😐
بقیع اینجوری نگام میکردن😑🙂
من عروسی خواهرشوهرم بود دوسال پیش تقریبا
با حقوق خودم براش توستر کادو خریدم
کلی رقصیدم
شوهرم دستش خالی بود یواشکی پول دادم کلی به خواهر ومادرش شاباش داد و کل ظرفاشون شستم
فرداش شوهرم وباباش دعواش شد پدرشوهرم به شوهرم فحش ناموس داد😑😑😑
منم قطع ارتباط کردم دیگه خونه شون نرفتم تا یک سال ونیم هیییچ کدوم شون پی منو نگرفتن .حتی عروسی خواهرشوهر کوچیکه منو دعوت نکردن
فهمیدم جوگیر نشم ولطف اضافی نکنم
تو نوجوونی عاشق پسر همسایمون بودم پسرع مسجدی بود منم بخاطر اون رفتم مسجد تو ماه رمضون
نماز ک تموم شد تو کوچه رفیقم گف بدو بدو امیر داره با سینی شیر میاد برو ازش بگیرش
وقتی چشمم خوردبش و امیر صدام کرد یا اینا ببر اینقد جو گرفته بودم ک خوردم زمین و دوستم بلندم کرد
پسرع نمیدونس بخنده یا عصبی بشه از دستم
