خبببب، بریم سراغ کتاب پر حاشیه ی سنگ صبور
@mahi6668   یه مقدار تحت تاثیر دیدگاهت قرار گرفتم، اما حقیقتا برای من اینطور نبود.
من با خوندن هر بخش از کتاب به شخصیت نویسنده فکر می کردم. به اینکه کاراکتر های رمان از این ور بوم افتادن و خالق اونها از اون ور بوم...
تعصبات و خرافات افراد داخل کتاب واقعا جای ایراد داره!
اما بد جلوه دادن دین و خدا هم به همون اندازه جای ایراد داره
هنوزم آدم هایی با اون عقاید مسخره هستن اما این دلیل نمیشه که دین رو نقض کرد
مثلا همون تکه ای که وزیر به انوشیروان میگه اگه همین دین ساختگی نبود الان معلوم نبود کی پدر کیه و... بحث ازدواج و مسئولیت کلا زیر سوال می رفت. یا زمانیکه دین نداشتن،پدر انوشیروان مادرشو در اختیار کسی دیگه گذاشته..
تمام لحظاتی که راجع به خدا نوشته بود فکر کردم چقدر قلبش سیاه بوده که خدا رو دیو توصیف کرده
شخص من همیشه خدا رو قدرت محض، نور خالص تصور می کنم
من خدارو با تمام وجودم و با تمام منطقم دوست دارم و اصلا با نوشته هاش راجب خدا انس نگرفتم
دیدگاه شریعتی نازنین کجا و دیدگاه این جواب آقای چوبک کجا
توی هبوط هم دکتر شریعتی از بوجود اومدن انسان میگه آدم لذت میبره با تصوراتش
اوایل کتاب تعجب کردم راجب رکیک بودن جملات و کلمات، اما کمی که گذشت درک کردم که زندگی واقعی خیلی ها همینه و جملات روزمزه شون و تفکراتشون همین چیزاس
اطرافمون هم همینطور ممکنه باشه، آدمای به ظاهر معمولی فکرای شوم و برهنه دارن و اتو کشیده نیستن!
در کل سبک کاملا جدیدی بود بین کتاب هایی که خوندم