خدایا چی میشد یه نفر عاشقم میشد و عاشقانه دوسم داشت
رومحساس بود ترس از دست دادنمو داشت
واسم میجنگید به هر قیمتی تا به دستم بیاره
خدایا اینا خواسته های بزرگیه؟
خسته شدم از حسرت
این وقت سحر خیلی دلم گرفته مثه اکثر اوقات
با چشمای گریون اینو تایپ میکنم
خدایا عذاب روحی و احساسیم نده
من دیگه چیزی ازم نموند انقدر که غصه آدمای بی ارزشو خوردم
خدایا یه آدم درستو سر راهم قرار بده
نجاتم بده از این باتلاق
لطفا هر کی این تاپیکو میخونه یه صلوات واسم بفرسته
ممنون از همتون