امسال مادرشوهر و پدر شوهر و خواهر شوهرم با شوهر و بچه هاش رفتن شهرشون چند روز قبل از سال تحویل هر شب تلفنی با من و شوهرم حرف می زدند که ما هم حتما بریم اونجا ، فاصله هم هزار کیلومتر هست
الان هم هر کاری می کنم دلم با خانواده شوهرم صاف نمی شه ، اگه خدای نکرده ما هم گرفته بودیم چه بلایی سر پدر و مادرم میومد چون پدرم سنش بالاست و دیابت و فشار خون و ناراحتی کلیه داره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
فقط به خدای مهربونمون اعتماد کن و به ائمه متوسل شو برات ناممکن هارو ممکن میکنن❤❤خداااااجونمممم❤میشه دستای منم مث دوستای نی نی سایتم پرکنی میدونم که ناامیدم نمیکنی از امشب امیدم هیییچ احدی نیست فقط امید به رحمتت دارم .پس تنهام نذار .من تجربه تلخ حاملگی خارج رحم دارم دعا کنید بارداری بعدیم سالم باشه 😢😭
قصد ازار نداشتن ولی درست نیست به پسرشون با وجود داشتن زن شاغل که شاید یه روز وقت بخواد برای انجام کارهای عقب افتادش و بچه پنج ساله و شرایط کرونا اصرار داشته باشن که حتما باید سال تحویل پیش همه فامیلهاشون باشن ، از طرفی هم می دونن که پسرشون هیچی نمی گه و با دعوا و جنگ و جدل با زن و بچش باید حرف مادرشو گوش کنه ، چون می گه مادرم دعوام می کنه اگه به موقع نرسیم برای سال تحویل
اولا که به هیچ عنوان نمیرفتی و پافشاری میکردی بعدشم ک رفتی خونه هرکسی هم ک رفتی با ماسک میرفتی و هی ...
نمی شد با ماسک بشینی و چیزی نخوری ، چون متاسفانه فرهنگشون جوری بود که توی همون خونه مهمونی هم مسخره می کردن حالا خدا رو شکر من همش به دستای شوهر و بچم و خودم الکل می زدم البته دستهای بقیه فامیلها رو هم تعارف می کردم برای الکل زدن ، بعضی ها می زدن بعضی ها هم مسخره می کردن که کرونا کجا بود خیلی وسواس داری و از این حرفها
اونا شما رو دوست دارن دلشون میخواسته شمام کنارشون باشی برداشت بد نکن درسته کم عقلی کر ...
اره لباسهای دم دستیمون تمیز و خوب بود اما شیک و مناسب عید نبود ، توی اون شش روز می تونستیم بریم مثلا باغ و پارک های خلوت ، ولی متاسفانه وقت رفتن به این جور جاها نبود
حالا میدونستی سازمان بهداشتی جهانی گفته اون ضدعفونی مدام دست ها الکیه و همون ماسکه مهمه ک شما نزدی& ...
نه عزیزم ماسک می زدیم توی خونه همه بر می داشتن به هر کی هم می گفتی خب جمعیت زیاده ماسک ها رو بر نداریم مسخره می کردن و به شوخی می گفتن کرونا کجا بود ، به هر حال خدا خودش جای حق نشسته ، خدا خودش می دونه توی اون چند روز چقدر عذاب کشیدم و شاید برای عده ای درس عبرت بشه که اینقدر توی این شرایط اصرار به کسی نکنن که توی جمع حاضر بشن حالا با ماسک یا بدون ماسک ،
اینو می دونم هر چی رو به خدا بسپاری خدا بی جواب نمیذاره ، حالا چه خوب چه بد