من روز قبل از ماه رمضون خاستگار اومد ک خیلی خیلی رو مخم بود چون مطمئن بودم رد میشه و الکی میاد اما کسی ب حرفم گوش نداد ب گریه هایم توجه نکرد بعد ازینکه اومدن من ب خاهره فقد حرفام زدم و گفتم نه دیگ نیاید خاهرم بهم گف خاک تو سر پسرعمه تو روو میگرف ۶ سال پیش ازدواج کرده حوشگله رف ی زن عادی گرف ک من شابد از قیافه ازش سر باشم ....
ازدواجم خیلی سخت شده چ کنم؟ دعا بگیرم. ؟
از طرفی کسی ک دوسم داره جلو نمیاد پیش خانوادم از هر چی خاستگاره خجالت مبشکم ۲۴ سالمه
چرا نمیاد جلو؟؟
منم 23 سالمه اصلا ب شوهر و پسر و این چیزا فکر نمی‌کنم همش دردسره میخوام بترشم خونه بابام
چرا انقد دوس دارین ازدواج کنید...تو خونه پدرتون هستین راحت. ..من که مثه ....پشیمونم
شهرستانی هستین یا رسم و رسوم خاصی دارین؟
چرا اینجوری مینویسی؟ بعدشم گفتی دعا بگیری؟ چرا اینجوری فکر میکنی!! یه کم رو ابعاد شخصیت خودت بیشتر کار کن تا مشکلاتی که گفتی هم حل بشن. البته ببخشید ناراحت نشی.
دعا بگیری ؟ یعنی هنوز عقیده داريد......
کسی ک عاشق بشه هیچ چیز نمیتونه جلوشو بگیره و اگه عاشق نباشه هیچی نمیتونه نگهشداره اگه خواستگار خوبی داری قبول کن البته عاقلانه با کمک بزرگترا
