منم کار زیاد کردم
هزارتا چیز قاطی میکردم و میبردم میریختم تو لونه مورچه ها
فک کنم نمیمردن اخرش😐😂
یسری یه پونصدی داشتم داداشم گفت من میتونم اینو دوتا بکنم
گفتم انجام بده ببینم،گفت به یه شرط که وقتی شدن دوتا اینو بدی بمن،منم قبول کردم
رفت اینه اورد،پولو گرفت جلوش😐🤣
مدادم رو تا ته تراش میکردم که بگیرم بین انگشتام و با یکی دست بدم بره تو دستش؛ولی یادم نمیاد انجام داده باشم خودت دست دادن رو
پسر عمم با داداشم دعواش شد
بعد یکمی بعد فقط من و اون تو حیاط بودیم
یه چاله کوچیک داشتیم،در اهنگی داشت کنتور آب داخلش بود
پسر عمم تپل بود،رفت داخل اون
منم درو بستم😐😄
بعدم رفتم داخل پیش عمه ام اینا نشستم اون بیچاره ام داد میزد😂یکمی بعد بقیه ام متوجه شدن
داداشم یادم نیست چرا اینکارو کرد ولی تو اتاق خواب یه نخ بلند اورد مثلا وصل کرد به دستیگره در و چند تا چیزه دیگه و اینه ام بین اون چندتا چیز بود
بهم گفت درو باز نکن،اگه باز کنی اینه میوفته میشکنه
منم باز کردم😶😂
بادوستم شامپو صحت رو با خاک قاطی میکردیم مثلا کاکائو درست کنیم