بیاین از سوتی های مختلفتون بگین منم الان میگم
یادمه بچه بودم یعنی دقیقا کلاس ۶ 😐😐
من خیلی خواهر بردار دوست داشتم اخه تک فرزندم
هرجا که با مامانم میرفتیم بقیه باهاش صحبت میکردن که یه بچه دیگه بیار و فلان و اینا
منم هی میگفتم اره منم خیلی دوست دارم خواهر و برادر و اینا بعدش اون بقیه ها هی از من میپرسیدن تو دوست داری خواهر و بردار ؟ میگفتم اره خیلی بعدش میگفتن بیا به مامانت بگو بعدش همونجا اونا به مامانم میگفتن نگا چقدر دخترت هم خواهر و برادر دوست داره بیار خب براش
بعدش مامانم میزد به شوخی و مسخره بازی میگفت باشه میرم براش میارم من خب فکر میکردم راست میگه 😐😐😐میگفتم واقعا میاری؟ میگفت اره واقعا چرا مسخره کنم؟؟
بعدش میگفتم اره جون خودت از کجا میخوای بیاری همین الان میگی خدایا بچه میخوام خدا هم پرتش میکنه تو شکمت؟؟
بعدش مامانم میگفت نه میرم دکتر
منم میگفتم میری خب دکتر چی؟ بگی بچه بزار تو شکمم؟؟😐😐😐حالا توی اون جمع یه اون شلوغی من هی داد میزدم خب ینی چی توضیح بده همینجا به همه چجوری خب 😐😐میری میگی دکتر بچه برات بزاره تو شکمت ؟؟😐😐یا چی؟ همینجا بگو چجوری بچه رو میخوای بیاری 😐😐
شاید بنظرتون چرت باشه این تعریفاتم ولی خودم بهش فکر میکنم خیلی خندم میگیره😂اخه توی اون شلوغی من بلند میشدم اون وسط بلند بلند از مامانم جواب میخواستم