كلا مامانجونم منو بابام بيش از حد دوست داشت و از وقتيم فوت كرده فقط تو خواب عمم اومد كه روز بعدش عمم فوت كرد و تو خواب بايام و يه بارم قبلا تو خواب من
خواب ديدم ميرم دم خونه مامانجونم زن عموم ميگه مامانجون زنده شده تو خونش نشسته ميگم چجوري باد ازين همه مدت زنده شد ميگه زنده شد ديگه منم ميگم نكنه بميره دوباره(دقيقا تو خواب قبليمم اينن جملرو گفتم)بعد ميگم حالا باشه الان نميتونم بعدا ميام پيشش شما ميدونين معنيش چيه