تولدمه... اما ظهری خیلی فهشم داد و تحقیرم کرد با این وجود قهر نکردم باهاش... ولی شکستم له شدم... شب کلی گریه کردم... اخر شب رفتم حموم اون اومد خونه رفتم تو اتاق لباس بپوشم دیدم ی دسته گل بزرگ خریده رو تخته😐
ناراحت شدم... خیییلی اخه ازش ناراحت بودم... اومد اتاق گفتم برو سرده درو باز نکن... چندبار اومد محلش ندادم تشکرم نکردم... ۲۰تا رز صورتی و ۱۲تا تراول و قشنگ دسته گل کرده بود😐اما به جون خودم خوشحال نشدم... بعد کلی بهش پیام دادم و گله کردم از اخلاقش ولی نمیدونم خوند یا نه... تو اتاق نشستم درم بستم دارم اهنگ گوش میدم اونم بیرون داره تخمه میخوره فیلم میبینه 😐
ی لحظه دیدمش خیلی ناراحت بود انگار پولشو ریخته تو چاه😐