سلام ما این شرایط رو داشتیم مامانم اوایل میگف ن نیست ما می گفتیم هست وقتی مامانم فهمید دیر شد ازمایش خونم رفته بودن بعدش زنگ زد وکیل و اینا بابامو ترسوند ک بدون اجازه همسر اول نباید زن گرفت و اینا
بابام با دختره چهار پنج سالی دوست بودن
ببین عزیزم یه سال از من بزرگتری حیفی واقعا اگ شوهرت اینکارو کرده دیگ درست نمیشه دعوا راه بندازی بگی میدونم ولش کنه بعد یه مدت سرد میشع و میره دنبال یکی دیگ
اصلا بچه نیار و طلاق بگیر برو خونه مامانت جوونی کار گیرت میاد ک شوهرم گیرت میاد جوونیتو حرومش نکن همچین ادمایی درک زندگی رو ندارن حتمن فکری ب حال خودت بکن تا بدبخت نشی من مامانم بچه داشت من ازدواج کرده بودم دوتای دیگ داره گف برن سر خونه زندگیشون جدا میشم اون موقعم پیره چاره ای نداره باهاش بمونه اصلا خودتو پابندش نکن