یه بار رفتیم اردو اونجا با چن تا پسر شیطونی کردیم و منظورم چشمک و ایناست بعدش اونا اومدن سمت اتوبوس ما و راننده اوتوبوس رفت باهاش دعوا و مدیر و معاون و.... بودن کلا اون روز شدیدا استرس داشتم همشم تقصیر من بود پسره هم مست بود داد میزد میگفت عشق من تو اتوبوسه 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 چقد اون روزا خوب بود