روز سیزده بدر بود با مادرشوهرم اینا رفتیم بیرون..
من پسرم تو چهار ماهه..
معمولا بیرون که میریم چون راحت نمیتونم شیر خودمو بهش بدم شیرخشک براش درست میکنم.
خلاصه رفته بودیم بیرون شوهرم و داداش و پسرخاله هاش داشتن والیبال بازی میکردن و بقیع ام هرطرفی مشغول گشت و گذار بودن و جز ما هم هیچکس اونطرف ها نبود..
اومدم سمت جایی که کیفم بود برا بچم شیرخشک درست کنم در کیفم باز موند..
شیشه شیر به دست بودم رفتم پیش خاله شوهرم که پسرم بغلش بود.گف شیشه رو بده من بهش میدم میخوره منم تشکر کردمو گفتم خاله خداخیرت بده.برگشتم برم در کیفمو ببندمو گوشیمو بردارم دیدم مادرشوهر جان دستش تا آرنج تو کیف منه😐😐😐
تعجب کردم😕یه جوری اومدم که انگار ندیدم دستش تو کیفمه..دیدم بلندشد و رفت..
اومدم تو کیفمو گشتم دیدم ۵۰تومن پولم کمه😐
بنظرتون ایشون برداشتن؟؟؟
بنظرتون چیز دیگه ای شده؟؟؟
پولش برام مهم نیستاااا فکرم مشغولههه عجیبه مادرشوهرم دستش تو کیفم..پولم نبود😕😕😕😕