باز شوهر بی بهانه با ادایی کودکانه هیکل چون استوانه میکند غر غر به خانه یادم آید روز اول گردنش گج. دست و پا شل پیش بابا موش میشد سر خیش تا گوش می شد دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک شاد و چابک چشمهایم همچوو آهو عطر موهایم چو شب بو می شنیدم از لب او : حرفهایی همچو جادو : من غلام خانه زادت جان دهم هر دم به یادت گر نیایی خانه ی من میگریزد روحم از تن بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همانجا 😄 شد به پا جشن عروسی کیک و شام ودیده بوسی بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم قسمتم یک مرد جاانی اندکی لوس و روانی بی اراده همچو یابو پر خور و مغرور و پر رو هرکه کرد این دوره شوهر خاک بر سر گشت و حیران شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان 😂😂
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
در تاریخ💖 ۱۸ اسفند ماه۹۹💖 یه بی بی چک تو خونه داشتم گفتم شانسی بزنم ببینم چیه که دیدم بههههله مثبت شد😍😍۱درصد هم فکرشو نمیکردم...💁خدایا ممنونم که منو لایق مادر شدن دونستی💕
انجا یک قهوه خانه بود ٫اما ننشستم به نوشیدن دوتا استکان چای چرا ؟دنیا خراب می شد اگر دقایقی آنجا می نشستیم و نفری یک استکان چای میخوردیم ؟ عجله٫٫همیشه عجله !!!!کدام گوری میخواستم بروم؟من به بهانه رسیدن به زندگی ٫همیشه زندگی را کشته ام