آوای من دو ساله شد

ممنون از همه
مامان نی نی دخملی، باردارم هفته ٣٢-٣٣ هستم خیلی سختم بود دست تنها سخته مخصوصا روز قبلش که دخترم از خواب پاشد تماما میخواست بغل بشه و تمام برنامه های منو به هم زد عملا هیچ کاری نمیتونستم بکنم باز جاریم بردش خونه خودش سرشو گرم کرد تونستم کارا رو انجام بدم مهسا جون پولدار نیستیم به خدا البته خدا رو شکر بی پول هم نیستیم کار خاصی نکردیم اگه منظورت تنوع غذایی هست چون خودمون درست کردیم زیاد هزینه ای نشد اگه از بیرون میگرفتیم خیلی بیشتر میشد فقط کیکش خیلی گرون در اومد اونم به خاطر اینکه قنادیش ایرانی بود مثلا با ٢٠ تا یه کیک خوشگل میشد گرفت ولی مال این ١٢٠ تا در اومد قشنگ بود و خوشمزه با مزه کیکای ایرانی، اگهوقت داشتم و باردار نبودم خودم درست میکردم با مزه ایرانی، اخه کیکای اینجا خامه نمیزنن بدمزه هست
ولی خوب سالی یه باره که این همه ادم دعوت میکنیم تازه امسال هوای شوهرمو داشتم که میوه نخره اخه تو یخچال یه عالم بود واقعا جا نداشتم ژله ها رو تو جام درست کرده بودم جای زیادی میگرفت
دخترم اون همه ادم رو دیده بود ذوق کرده بود ولی اخر مهمونی هر کی داشت میرفت گریه میکرد تازه فهمید چجوری باید کادوها رو باز کنه و فهمید که همه اونا برا خودشه اولش میدید براش اسباب اوردن ولی نمیدونست مال کیه دست نمیزد
به هر حال امیدوارم همگی توان مالی و جسمی داشته باشن و بتونن برا عزیزاشون جشنهای خوب و به یاد موندنی بگیرن
از بس سرم شلوغ بود گیفتا و شکلاتا رو ندادم به بچه ها و یادم رفت تو دفترچه تولدش بدم براش یه چیزی بنویسند عکس هم که با دخترم ندارم بیشتر فیلمه تا عکس
هر چند منکه قلنبه شده بودم ولی خوب صورتم اوکی بود
از بس پاهام خسته شده ذق ذق میکرد نمیتونستم از جم پاشم با اینکه شب خوابیدم ولی هنوز پشت و کمرم درد میکنه هنوز خونه به هم ریخته هست
شانس اوردم ظروف یه بار مصرف استفاده کردم وگرنه حالا حالا تمیزکاری داشتم البته بازم ماشین ظرفشویی رو روشن کردم ولی بازم خوب بود
دست تنها خیلی سخته مخصوصا با بچه کوچیک
چیزایی که زیاد خورده نشد مسقطی و شعله زرد و دلمه و کیک مرغ بود
بورانی اسفناج و سالاد شیرازی و کبابا و ژله همش رفت

مهمونی سه سالگی اوا برگزار شد یک هفته غذا پزی و اشپزی چند بار تاریخ مهمونی تغییر کرد تا دیشب به مرحله انجام رسید کل هفته اوا پروژه فوت کردن شمع داشت دفعه اولیه کاپ کیک رو تزئین کردم چون میکی ماوس دوست داشت یه عروسک گذاشتم روش شمع رو فوت کرد و براش تولدت مبارک خوندیم روز تولدش کاپ کیک گرفتم با یه سری پازل برا گیفت دوستاش و ژله هم درست کردم بردم مهدش فردائیش دو تا از دوستام با دختراشون دعوت بودن کیک میکی ماوس درست کردم با انار اویج و باقلا قاتق، ژله و سالاد و ماست وخیار و مسقطی و دیروز که هم تولد سه سالگیش بود هم برا کوچیکه دندون فشون گرفتیم نزدیک ٤٠-٥٠ نفر بودن دو تا کیک یکیمیکی ماوس و اون یکی دندون درست کردم خوشگل شدن عکس نتونستم زیاد بگیرم خیلی گرفتار بودم مادر شوهرم روز قبل مهمونی اومد نشست با بچه ها بازی کرد و روز مهمونی هم جاریم دختر بزرگم رو برد و اماده اورد برا مهمونی کلی کارام کمتر شد مهمونام همه تو کف بودن چطور با دو تا بچه کارا رو کردم همش ووووو میکردن خودم هم فکرش رو نمیکردم همه چیز کم کم شد یه عالمه اصلا قرار نبود اینقدر بشه و اما غذاهایی که سر میز بود شوهرم کباب کوبیده، تیکه ای و مرغ درست کرد که غذای اصلی بود و من مخلفاتش رو که شامل: اش دندونی: فوق العاده خوشمزه شد و تقریبا همش رفت برنج برشته مخصوص جشن دندونی که تو توری سفید و صورتی بسته بندی کرده بودم دلمه برگ مو فوق العاده خوشمزه شده بود با اینکه دومین باری بود که درست میکردم و همش رفت کیک مرغ که چند بار درست کردم فقط قشنگی داره مهمونای من زیاد اهلش نیستند خوشمزه میشه ولی جزو غذای سرده دوست ندارن با اینحال یکی که دوست داشت همشو با خودش برد که فردا بخوره حال کنه رولت بنیر و سبزی که همش رفت خوشمزه بوز رولت کالباس یه دو تا اضافه اومد رولت الویه که زیاد خورده نشد احتمالا مهمونام با سس مایونز مشکل دان پلوی سفید باقالی پلو زیتون پرورده که همش رفت فقط یه قاشق برا خودم موند که بچشمش کاله کباب که خوشمزه شده بود ولی اضافه اومد سالاد شیرازی فقط سه قاشق اضافه اومد ماست و خیار خوشمزه شد ولی زیاد طرفدار نداشت برخلاف سابق ماست و لبو که اونم طرفدار انچنانی نداشت شانس اوردم کم درست کرده بودم کوکو دو رنگ که البته قرار بود سه رنگ بشه وقت کم اوردم دو رنگ سرو کردم زیاد طرفدار نداشت شوهرم خورد خوشش اومد موساکا که نصفش رفت خودم هنوز مزه نکردم ببینم ایا مشکلی داشت یا فقط طرفدار نداشته ژله سه رنگ بلوبری بستنی و توت فرنگی که زیاد خورده نشد خیلی خوشمزه شده برد ولی مهمونام زیاد ژله خور نیستند چندمین دفعه هست که نمیخورن و من بیشتر برا قشنگیش درست میکنم نمای خوبی داشت مزش هم خوب بود مسقطی خوشمزه بود و نصف بیشترش رفت تیرامیسو که تا انتها خورده شد محشر بود با انگشت ته ظرف رو پاک کردند سینی سبزیجات ( هویج، بروکلی. گل کلم، کرفس) هیچکس نخورد بسکه هله هوله داشتم چیپس با سس که اونم زیاد خورده نشد احتمالا مهمونام رژیم داشتن کل منوم همینا بود از سفرم بعضیا عکس گرفتن ولی متاسفانه خودم وقت نکردم عکس بگیرم هیچی هم نتونستم بخورم جفت دخترا کولی بازی در اوردن و برا ساکت کردن دختر بزرگم مجبور شدیم همون وقت بریم برا باز کردن کادوها بلکه حواسش پرت بشه و ساکت شه که موفق هم شدیم خلاصه مهمونی تموم شد از یه طرف خوب بود غذاها مورد قبول بود همه هم مات و متحیر دست کمالات من اونم تو اون وقت محدود با دو بچه ولوله ولی بیشتر ناراحتیم سر گریه زاری بچه ها و اینکه کسی نبود که از مراسمم درست و حسابی عکس بگیره و فیلمبرداری کنه راستی اوین من برا دندون فشونش قیچی برداشت دخترم میخواد جراح بشه اینا رو اینجا ثبت کردم که بدونم برا تولد اوا چیکارا کردم چه غذاهایی برا مهمونای من بهتره و برام تجربه بشه حالا باید ببینم سال دیگه چی میکنم پس تا ٤ سالگی اوا بدرود