آی گفتی
همسایه کناری ما خداشاهده 4روز هفته مهمون داره
با خواهش گفتم شدید دعوا کردیم انگار نه انگار
از یه هفته قبل عید شروع کرده بود
حالا سنی نداره 30 سالشه پیر بود میگفتم بزرگتره میان دیدنش
همین نیم ساعت پیش مهمونای بیشعورتر از خودش رفتن
یه شب کلافه شدم زنگ زدم 110
مرده گفت فردا بیا شکایت. گفت خانوم بهت بگم به جایی نمیرسی ها
فقط شکر خدا مستاجره
دو ساله اینجاس. به صاحب خونش گفتیم گفت اگه زودتر میگفتی تمدید نمیکردم
خدا کنه سر حرفش باشه برن
از خدا میخوام آسایش از زندگیش بره آسایش واسم نزاشته