سلام بچه ها شوهرم دیروز ساعت ۱۰ رفت کلینیک عمل داشت کلا خونه نیومد گفت عید شلوغم بعد هرچی زنگ زدم جواب نداد تا ساعت ۶ ۷ بود خودش زنگ زد گفت خیلی خستم و اینا بچه های کلینیکشون عکسشو گذاشته بودن نوشته بودن یه روز شلوغ خسته نباشی دکتر جان. خب بعد من مامانم زنگ زد گفت بیا بریم خونه خالت باهاش تماس گرفتم گفتم برم؟ گفت اره برو فقط برام شام حاضر کن خیلی خستم اومدم خونه بخورم بخوابم. خلاصه با مامانم رفتیم خونه خالم ساعت یه ربع به ده بود برگشتم دیدم خونه نیست بهش زنگ زدم گفت باغم😳شام جوجه گرفتیم اومدیم باغ. گفتم چرا خبر ندادی گفت حالا میام خونه صحبت میکنیم. بچه ها ساعت ۲ونیم بیشتر بود اومد خونه بیدار شدم بهش گفتم کجا بودی و اینا جواب نمیداد بعد داد کشید گفت اه چقدر غر میزنی رفت دوش گرفت خوابید الانم پاشد رفت کلینیک منم بوسید بیدارم کرد گفت ببخشید سرت داد کشیدم. بعد بهش گفتم راستشو بگو دیشب مهمونی قاطی بودین یلحظه جا خورد بعد سریع گفت نه پاشد رفت از عصبانیت خوابم نگرفته.بنظرتون چیکار کنم از کجا بفهمم. اومد خونه باهاش چه برخوردی کنم😒