اما فکرمیکردم نامزدم ادم خوبیه یعنی روی واقعیشو نشون نداده بود کم کم متوجه یه نوع مسایلی میشدم مثلا یبار قبل عقدمون گفت بابای من یه خونه ی سه میلیاردی کادو بده بابای. توقراره سرعقد چی بده من زیاد توجه نمیکردم اونقدر دوست داشتن چشامو کور کرده بود که با حرفاش پیش میرفتم بابامو مجبور کردم سرعقد یکی ازمغازه هاشو به نام من بکنه سندشو بده