یادمه برای رونق کار شوهر دوستم رفتیم دعا بگیریم منکه اصلا سردرنمیارم و وارد این چیزا نمیشم ولی همراه دوستم رفته بودم
وارد اتاق که شدیم یه دختره با قیافه داغون خارج شد
بعد اون دعانویسه گفت من بهش گفتم ازدواج با این پسره اخر عاقبت نداره هی بهم گف نه یه دعا بخون بهش برسم
حالا هم اومده دنبال دعا واسه اینکه طرف طلاقش بده
میخوام بگم هرچی خدا تو سرنوشتت نوشته قشنگه بزار همون رغم بخوره
اینکه تو میری دست کاری میکنی چیزی که خدا واست تعیین کرده سرانجام نداره چون خدا میبینه چون خدا دلش میشکنه
چون تو دربرابر خدا سرخود شدی
چون رفتی کاری رو کردی که خدا خودش تو قرانش از بنده هاش خواسته سمتش نرن.... دیگه خودت میدونی...!
اگه خدا واست نخواد نمیخواد حالا تو برو هزار تا دعا بگیر
اون دختره خودش رفته بود دعا گرفته بود ولی خدا نخواست و نتونست با اون پسره ادامه بده