عزیزان اگع میترسین یا فک میکنین دروغع یا هر چی لطفن تاپیکو ترک کنین من هیچ جوابی ب شما نمیدم
ماجرای اول من:گوشیمو گذاشتم رو اپن(روستا بودیم) رفتم لباس عوض کنم اومدم دیدم نیس ب مامان بزرگم گفتم گف من اصن گوشیتو ندیدم کل خونع رو زیر رو کردیم(بیچارع مامان بزرگم نزاشت خونع رو جمع کنیم بعد رفتن ما خونع رو خودش جمع کرد خخخ) پتو ها ملافع ها همع رو ریختیم بهم ی پالشت بود اونو هزار بار جا ب جا کردیم بعد من خستع شدم گفتم کمرم شکست خدااا همون لحظع همون بالشت دستم بود گذاشتم کنار دیدم زیر اونع اصن هنگیدم😑
دوستان گلم همشو از قبل تایپ کردم سریع میذارم