ی پسر چارساله دارم میخوام بچه دار شم ولی شوهرم چن بار خیانت کرده اصن اطمینان ندارم بش،الان پیشنهاد بچه دوم داده و میگه ک میخوام بفکر زندگیم باشم و بچسبم ب زندگیو آینده خودمون از طرفی کارش یجورایی آزاده ینی من نمیتونم بفهمم اصن کی کجاست و راس میگه دروغ میگه،میترسم ازینکه چن روز دیگه من با دوتا بچه کوچیک خوپه نشین باشمو بشینم گندکاریاش بالا بیاد و راه پس و پیش نداشته باشم،دوس ندارم منفی باف باشم ولی وقتی ی نفر خودشو بعد چن سال زندگی اینجوری نشون داده من نمیشه تین فکرا نیاد سراغ آدم،از طرف دیگه دوس ندارم بچم تکو تنها باشه بدون هیچ همبازی فکر اینکه بخواد ب بچه ای باج بده باهاش همبازی بشه دیوونم میکنه،اگرم قصد باردار شدن و بچه دار شدن داشته باشم میخوام فاصلشون بیشترازین نباشه کلن قصدم از بچه دارشدن فقط و فقط تنهانبودن بچمه و بس،حالا با این حرفا شمابگین راه درست چیه
از مرد خائن نباید بچه دار شد چه یکی چه صدتا
من خودم با شوهر خیانتکار کثیف، دو تا بچه رو پشت هم آوردم.
چون اگر هم ازش جدا شم قصد ازدواج مجدد ندارم. از طرفی بچه هام پشت هم رو دارند و تنها نیستند.
چون سابقه یه جدایی و دختر تنها رو دارم که بچم خییییییلی اذیت شد. اگه یه خواهر دیگه داشت اینطور اذیت نمیشد. بلکه اگه یه خواهر دیگه داشت اصلا شاید ازدواج مجدد نمیکردم.
اولین هدف من از ازدواج مجدد بچه دار شدن بود
اصن نباید ب چیزای منفی فکر‌کرد چون همون اتفاق میوفته،این قانون‌جذبه،من قبلن هی فکرای بد راجب شوهرم میکردم میدیدم دقیقن همونا شد،الان با خودم میگم نه آدم خوبیه ب فکر زنو بچس نمیزارم فکرای منفی بیاد سراغم ولی بازم از وقتی حرف بچه دوم رو زده همه فکرو‌‌ذکرم ریخته بهم،عزیزم میشه بچس بچه هات دخترن یا پسر چنسالشونه
دخترم که از زندگی قبله ۱۷ ساله.
دو تا پسر ۳ ساله و ۹ ماهه هم از این دارم
ارسال نظر شما
